زمزمه باران

 

در زمانه ایی که فریاد حرف آخر نیست

دلم شور شیرین می خواهد

و

فریاد فرهاد

وای از این داد

تیشه در دست باد است

و شیرین در خواب فرهاد

7خرداد98 " پروانه فتاحی طاری"

زمزمه باران...

سرگرم ساده بودن خود بودم که دیدم جهان اطرافم راه راه شد راهم بسته شد و سادگی ازمن خسته شد بی تفاوت میان صفر و یک قدم زدم .                                                  از کتاب ... زود است .   پایی زمزمه باران...ادامه مطلب

  هرچه راه نزدیکتر

مقصد ناپدیدتر

هرچند

زندگی شاه راه امید است

شاخه های بررسی از مرجع شکسته طبق کپی رایت ی درخت بید

و قامت بررسی از مرجع شکسته طبق کپی رایت ی باد

روی شیروانی حیات می لرزد

                                           از :  " پروانه فتاحی طاری "

زمزمه باران...

 مجموعه شعر  

"... زود است"

اثر پروانه فتاحی طاری

مراکز فروش کتاب :

 

انتشارات بهجت .  تهران . خ ولیعصر  دو راهی یوسف آباد . شماره 804

 

 کتابفروشی میلاد  : خ شریعتی بالاتر از میر داماد روبروی ایستگاه مترو شریعتی شماره1269

زمزمه باران...

کتاب " ...زود است :از اشعار سالهای 82 تا 96  پروانه فتاحی طاری می باشد. این مجموعه شامل پنج دفتر و هر دفتر سرآغاز ی دارد که در آن سر آغاز از نام های اشعار همان بخش متنی موضوعی  تهیه شده است باتوجه به عنوان شعر ها با آوا و ریتم زندکی انسانها توام شده، دفتر اول دوباره آغاز نام دارد و باتوجه به امیدها و آرزوهای انسانهای پیرامون ماست . دفتر دوم دوباره  آغاز  نام دارد مضمون آن  امیدها و  آرزوها هاست. دفتر سوم پیراهنی از عشق نام دارد در این دفتر مضامین عاشقانه جریان دارد و دردفتر سوم پلنگ زخمی ، برد وباخت های انسانها و جنگ و جدالهای اطراف ما را به تصویر کشیده است و در دفتر پنجم به صورت مستقیم و غیر مستقیم از نوع بشر می خواهد که برای کاهش دردها ورنج هایش و حتی آرامش درونش، به نوشتن روی بیاورد. زمزمه باران...ادامه مطلب

به صورت بیجان گلدان

خیره شدم

نگاهش،

چشمانم را آزار داد

گلی به او دادم؛

لبخندی زد،

دنیا رابه من نشان داد.

       از کتاب ... زود است .   "پروانه فتاحی طاری"

زمزمه باران...

در این روزهای زمستانیدلتننگ بارانم هرچند که هوا، هوای برف است و آتش نشانان ما خالق آفرینشی دوباره اند گروهی از آنان در اوج مهربانی و جانفشانی در آسمان هستی ستاره اند شگفتا! قهرمانان، هراس شان نیست از ویرانه ها آگاهانه، بی بهانه،بی باکانه می روند در دل حادثه ها گریزشان نیست از عمق فاجعه ها آفرین بر این آزادگان زایش دورباره ی ، اسطوره ها، افسانه ها                                           از :   "پروانه فتاحی طاری" زمزمه باران...ادامه مطلب

در سایه سار هستی

می سوزم از آفتاب دلم

که خود آتشی شده

و خاکستری نیست

تا خاموش سازد دل دیوانه ام

  از " پروانه فتاحی طاری"

زمزمه باران...

آتش نشانان می دانند راهی را که میروند

و

 هر گامی که بر می دارند

بسوی حادثه ای،

می تواند راهی بی بازگشت باشد

اما می روند

بدون هیچ واهمه ایی

و

جاودانه بودن ، انتهای خلوصشان است.

                                     از" پروانه فتاحی طاری "

زمزمه باران...

سردرختی ها میریزندمادرم یادش بخیر کودک که بودیم  می گفت  وقتی در بهار سر درختیها می ریزند یعنی خدا قهرش گرفته شاید  درجایی کودکی حرف مادرش را بگوش نگرفته یا گربه ای موشی را خورده ظلمت شب است که بر روز سایه انداخته تا بی قرار شود طبیعت شب و روز از " پروانه فتاحی طاری" زمزمه باران...ادامه مطلب